نویسنده: مریم حق وردی طاقانکی (1)




 

چکیده

این پژوهش، اصول سبک زندگی بر مبنای آموزه‌های قرآن کریم و معارف رضوی را ذیل چهار مبنای جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و ارزش‌شناسی استخراج و تبیین و تحلیل کرده است.
یافته‌های پژوهش حاکی از آن است که ارائه بهترین طرح سبک زندگی برای بشر، تنها و تنها از کسی برمی‌آید که خالق انسان‌ها و آگاه از ویژگی‌ها و عالم بر تمام مصالح زندگی آن‌ها بوده، تمام تلاش او در جهت سعادت بشر خلاصه می‌شود و او کسی نیست، جز یکتا آفریننده هستی.

کلیدواژه‌ها: مبانی سبک زندگی اسلامی، جهان‌بینی قرآن، معارف رضوی، مبانی هستی‌شناسی، مبانی معرفت‌شناسی.

مقدمه

برای مطالعه‌ی سبک زندگی اسلامی می‌بایست به تبیین چگونگی تأثیر اسلام بر سبک زندگی افراد جامعه اسلامی پرداخت. در نوشتار حاضر سبک زندگی اسلامی با رویکرد «آنچه که هست»، به مطالعه‌ی متون و مأثورات اسلامی با محوریت قرآن و حدیث می‌پردازد تا در جامعه اسلامی به «آنچه که باید باشد»، دست یازد.
آنچه پرداختن به این موضوع را ایجاب می‌کند، تمایزهای چشمگیری است که در حال حاضر، میان سبک زندگی اسلامی و سبک زندگی عموم مسلمانان وجود دارد. اغلب جوامع اسلامی به تدریج با فاصله گرفتن از آموزه‌های مکتبی خود، سبک زندگی‌شان اگر نگوییم در تمامی زمینه‌ها، دست کم در شمار فراوانی از آن، دستخوش دگرگونی و آمیختگی با شیوه‌های مرسوم جهانی گردیده است که شاید پایه و اساس محکمی هم نداشته باشد.
امروزه تنوع فرهنگی بسیار زیاد و بالا رفتن میزان تسامح و تساهل که از آن به کثرت‌گرایی تعبیر می‌شود و همچنین تبلیغ‌های سبک‌های مختلف زندگی از سوی رسانه‌های جمعی، پرداختن به سبک زندگی را به یک ضرورت تبدیل کرده است. (2)
روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع تحلیل محتواست. جامعه‌ی تحقیق شامل قرآن کریم و کلیه منابع غنی اسلامی و احادیث و روایت‌هایی از امام رضا (علیه السلام) و درباره‌ی زندگی ایشان است که در کتاب‌ها، پایان نامه‌ها، نشریات و پایگاه‌های شبکه‌ای مذهبی و پژوهش‌ها و تحقیق‌های مرتبط با موضوع تحقیق موجود است.

مبانی و اصول سبک زندگی از منظر قرآن و معارف رضوی

در جهان‌بینی دینی و وحیانی به طور اعم، نگرش انسان به جهان هستی و انسان، برخاسته از وحی و نبوت است و در دین اسلام به طور اخص، قرآن و سنت زیربنای فکری- عقیدتی فرد بوده، هنجارهای زندگی فردی و اجتماعی او را مشخص می‌کنند. از آموزه‌های قرآن و سنت دانسته می‌شود که یکم: در اسلام، هیچ اندیشه‌ای در هیچ زمینه‌ای قابل تفکیک از دیدگاه توحیدی نیست و اندیشه‌های اسلامی در کلیه زمینه‌ها بر پایه جهان‌بینی توحیدی است (3)؛ دوم: در این آیین، بهتر از هر آیین دیگری، سعادت زندگی بشر تأمین و تضمین شده و موادّ دینی آن یک سلسله معارف اعتقادی و قوانین اخلاقی و عملی است که ریشه‌ی اصلی آن‌ها در قرآن مجید می‌باشد (4)؛ سوم: برخلاف بیشتر یا همه روش‌ها که برنامه خداپرستی انسان را از برنامه زندگی تفکیک می‌کنند، اسلام، برنامه دینی را همان برنامه زندگی قرار داده، در همه شئون فردی و اجتماعی انسان مداخله نموده، دستورهایی مطابق واقع بینی (جهان‌بینی - خداشناسی) صادر می‌کند. (5) افزون بر این‌ها، سبک زندگی اسلامی، تابعی از ایدئولوژی و جهان‌بینی اسلامی است.
مهم‌ترین اصول سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن و معارف رضوی ذیل چهار مبنای هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و ارزش‌شناسی است که در ادامه به آن پرداخته شده است.

مبانی هستی‌شناسی

مهم‌ترین اصول هستی شناختی از منظر قرآن و معارف رضوی عبارت‌اند از: 1- اصل توحید 2- اصل معاد 3- اصل امامت.

1. اصل توحید

توحید، یگانگی و یکتایی خداوند است که ابعاد متعددی دارد؛ توحید ذاتی: «یکتایی ذات خداوند»، توحید صفاتی: «بی همتایی خداوند در صفات خود و اینکه صفات کمالی و ذاتی خداوند، عین ذات اویند.» توحید افعالی: «اِسناد همه افعال به حق تعالی». توحید در خالقیّت: «خالق و آفریننده بالذّات و مستقل جهان کسی جز خداوند نیست.» توحید در ربوبیّت: «تدبیر حکیمانه‌ی نظام جهان زیر حاکمیت یک پروردگار» و توحید در عبادت: «کسی جز الله سزاوار پرستش نیست.» (6)
توحیدی بودن سبک زندگی به این معناست که سبک زندگی، بسترساز «عبودیت الهی» در حیات انسانی باشد و اعمال و رفتار انسان بر هیأت توحید قرار گیرد. با این بیان، توحید، صرف یک اعتقاد نیست؛ بلکه یک سبک زندگی برای انسان‌هاست و خدا را در زندگی خود، حاکم کردن و دست قدرت‌های گوناگون را کوتاه نمودن است. (7) چنانچه اگر اعتقاد به توحید باشد، اما در عمل، التزام به آن نباشد، رسم بندگی ادا نشده و به تعبیر شهید مطهری (8)، انسان گرفتار نوعی ماتریالیسم اخلاقی و شرک عملی است؛ یعنی عمل موحدانه نیست و فاصله میان اعتقاد و عمل زیاد است.
بدون تردید چنین بینشی پیامدهای نظری و عملی در سبک زندگی به دنبال دارد که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: خواست و اراده خدا را در نظر داشتن در همه حوادث: «إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ» (9). ریشه این باور در اعتقاد به توحید افعالی است که انسان همه خوبی‌ها و اعمال نیک را از خداوند بداند و او را دفع کننده‌ی بدی‌ها بشناسد: «عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» (10). انسان موحدی که خود را به خدا می‌سپارد، در او نشاط کار و تکاپو ایجاد می‌شود و می‌داند هر کار نیکی انجام دهد، خداوند از آن آگاه است: «وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ» (11) و هرگاه نتوانست کاری را که می‌خواهد انجام دهد یا در امور خود، به نتیجه نرسد، احساس شکست نمی‌کند، زیرا می‌داند خدا انجام این کار را به صلاح و مصلحت وی ندانسته است «مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ» (12) در عین حال، تلاش خویش را به کار می‌بندد و مبتلا به خمودی و تنبلی نمی‌شود و اهل توکل به خداست و دیگر از چیزی یا کسی نمی‌ترسد، (13) زیرا می‌داند «أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌» (14)؛ آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند؛ و مهم‌تر از همه، اینکه انسان معتقد به اصل توحید، می‌داند خداوند اعمالش را بی پاداش نمی‌گذارد و در دنیا یا آخرت، مزد کارهای شایسته او را عنایت خواهد کرد و این وعده، موجب امیدواری و لذت او در دنیا می‌شود؛ زیرا انسان در ذات خود، به گونه‌ای آفریده شده که همواره در پی کسب لذت می‌باشد (15) و حصول لذت برای او نشاط‌آور است.
فردی که در عبادت، موحد است، از اسارت شهوت و مقام و مال و مخلوقاتی مثل خود، ‌آزاد می‌شود و معبود و هدف او در زندگی خدا می‌شود؛ بنابراین، به خاطر غیرخدا، حاضر نیست ذلت را بپذیرد. پس توحید، روح آزادگی را در سبک زندگی انسان می‌دمد و چنین انسانی، دیگر فرمان بر زر و زور نیست. (16)
از منظر معارف رضوی، نوع نگرش‌ها و باورهای هر فرد در هر عرصه‌ای تعیین کننده سبک زندگی او و در نهایت، تعیین کننده رفتارها و فعالیت‌های روزانه و جهت‌گیری‌های او نسبت به زندگی است. حضرت رضا (علیه السلام) چه در قالب مناظرات و چه در شکل پرسش و پاسخ و مکاتبات و سخنرانی‌ها به این امر اقدام کرده است، چنان که خطبه آن حضرت درباره‌ی توحید که در جمع عباسیان ایراد فرمود، مشهور است که حضرت پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر و اهل بیتش با این کلمات آغازید: «اولُّ عبادَة الله تَعالی مَعرِفَته» (17). مرحله اول در عبادت خدا، شناخت اوست و پایه و اساس شناخت خداوند، منحصر به فرد دانستن اوست و قوام و اساس توحید، این است که صفات را از ذات خداوند منتفی بدانیم.
امام رضا (علیه السلام) حاضران را به اهمیت شناختِ خداوند خوانده و در جاهایی دیگر از این خطبه فرموده است، کسی که بخواهد به کنه ذات پروردگار دست یابد. در واقع، قائل به توحید نیست و همچنین کسانی که برای خدا شریک قائل شوند و او را مانند و شبیه دیگر موجودات بدانند، در حقیقت، به سراغ خدای تعالی نرفته و او را نشناخته‌اند. چگونگی و چرایی و کجایی برای او معنا ندارد؛ سپس در پایان، دوباره به یکتایی خداوند، شهادت و به کسانی که خداوند را همانند سایر موجودات می‌دانند، هشدار داد که به راه خطا می‌روند و با درود بر پیامبر و اهل بیتش خطبه را به پایان رساند که در این خطبه به نکته‌هایی که گویا مبتلا به جامعه آن روز از قبیل تشبیه و چگونگی خدای تعالی بود، اشاره فرمود. علاوه بر سخنرانی، حضرت در جلسه پرسش و پاسخ نیز به چالش‌های فکری در زمینه توحید پاسخ داد. بنابراین، کار انسان در سبک زندگی اسلامی، هنگامی ارزش دارد که اصل توحید بر آن منطبق گردد و این، نصاب ارزش اخلاقی در اسلام است. (18)

2. اصل معاد

معاد، یکی دیگر از کاربردی‌ترین مبانی هستی شناختی است که می‌تواند در تمام ابعاد سبک زندگی تأثیرگذار باشد. اصل معاد از نظر دین مبین اسلام، بدان معناست که انسان از مبدأیی نشئت گرفته است که سرانجام به همان جا برمی‌گردد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ‌» (19)؛ بازگشت به آن مبدأ همان معاد است و هیچ چیز همانند اعتقاد به معاد، آموزنده نیست (20) ‌و هیچ مسئله‌ای در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسئله معاد نیست. (21) ‌انسان‌های شایسته با مرگ به ملاقات خداوند می‌رسند (22)؛ از نظر قرآن، زندگانی جاوید و سعادت ابدی در آخرت است. (23)
معتقدان به معاد، کسانی هستند که به خدا دل بسته‌اند و زندگی دنیا را گذرگاهی برای زندگی جاویدان جهان آخرت می‌دانند و به این جهت، نه احساس تنهایی دارند و نه احساس پوچی در زندگی (24)، چرا که مرگ به زندگی‌شان معنا می‌بخشد. (25) ایمان به معاد، ریشه نومیدی را می‌سوزاند و انسان را امیدوار می‌سازد که هیچ یک از اعمال نیک او از صفحه هستی پاک نمی‌شود و مصیبت‌ها و ناکامی‌هایش در این دنیا، هیچ کدام بی پاسخ نخواهد ماند. از سوی دیگر، یادآوری آن دادگاهی که عدالت محض بر آن حکم‌فرماست و خداوند به لحظه لحظه زندگی انسان اجر می‌دهد، آرامش خاطر وصف ناشدنی به ارمغان می‌آورد. بدینگونه اعتماد به نفس و قدرت انسان بر صبر و تحمل سختی‌های دنیا افزایش می‌یابد (26) و در نتیجه، احساس امنیت و آرامش در نفس او مستقر می‌شود.
در سخنان و مواعظ امام رضا (علیه السلام) نکته‌های بسیاری می‌توان یافت که نشان دهنده‌ی آن است که امام رضا (علیه السلام) مردم را متوجه قیامت می‌کردند؛ مثلاً درباره‌ی بهشت و جهنم فرمود: هر کس خلقت بهشت و جهنم را انکار کند، پیامبر و ما را تکذیب کرده است.
امام رضا (علیه السلام) به مؤمنان سفارش می‌کند که تعلق و وابستگی به دنیا نداشته، حیات اخروی را هدف و غایت نهایی خود، بدانند: «اِعْمل لدُنیاکَ کانّکَ تَعیشُ ابداً و اعْمَل لآخِرتکَ کانّکَ تَمُوتُ غَداً»؛ نسبت به امور زندگی و دنیا آن چنان باش که گویا همیشه زنده خواهی بود و برای آخرت چنان باش که گویا فردا خواهی مرد.
در جای دیگر فرمود: «إنَّ الدنیا سِجْنُ المُؤمِنِ و القَبرَ بَیتُهُ و الجنّةَ مأواهُ و الدُّنیا جَنَّةُ الکافِرِ وَ القَبرَ سِجْنُهُ و النّارَ مأواهُ»؛ دنیا زندان مؤمن است، قبر خانه او و بهشت قرارگاه جاودانی‌اش. ولی برای کافر، دنیا بهشت است، قبر زندان و آتش جایگاهش. (27)
برخی دیگر از مهم‌ترین کاربردهای اعتقاد به معاد در سبک زندگی اسلامی عبارت‌اند از:

- اصلاح نگرش انسان به دنیا و بی اعتنایی به جلوه‌های فریبنده آن:

در سبک زندگی با مبنای معاد، دنیا برای انسان به عنوان ابزاری در جهت نیل به هدف‌های والای انسانی و رسیدن به زندگی جاوید قرار دارد، چرا که دنیا برای انسان آفریده شده و نه انسان برای دنیا، و شخصیت انسانی بسیار گران بهاتر از آن است که بخواهد خود را به متاع دنیا و جلوه‌های فریبنده آن بفروشد. این گونه اعتقاد به معاد، بینش انسان را به عالم هستی وسعت می‌بخشد. (28)

-کنترل غرایز و شهوات:

انسان در سبک زندگی اسلامی با توجه به مبانی قرآنی، در پرتو اعتقاد به سرای باقی درمی یابد که فرصت دنیا بسیار محدود و بهره آن نیز بسی ناچیز است. (29) و حتی آنچه را که به دست می‌آورد، نمی‌تواند برای همیشه حفظ کند، خوشی‌ها و لذایذ واقعی نیز در همین ایام کوتاه خلاصه نمی‌شود. بنابراین، نه امواج خواسته‌های بی پایان بر دل چنین انسانی استیلا می‌یابد که خود را به همه چیز وابسته کند و موجب انهدام خویشتن گردد و نه از اینکه اگر بیش از حد از نعمت‌ها و ثروت‌های دنیا برخوردار نشد، آزرده خاطر شود.

- احساس مسئولیت و حالت آماده باش دائمی:

یکی از آثار اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت و وظیفه‌شناسی در عمق وجود انسان‌هاست، زیرا این‌ها همه پیش فرستاده‌های انسان به سرای دیگر است و در سرای دیگر با این سرمایه‌ها باید زندگی کرد: «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى‌» (30)؛ رستاخیز به طور قطع خواهد آمد، من می‌خواهم آن را پنهان کنم تا هر کس در برابر کوشش خود، جزا ببیند. بنابراین، اگر بخواهیم سبک زندگی دینی در جامعه تحقق پیدا کند، باید به مباحث آخرت همان طور که اولیای الهی به آن پرداختند توجه شود.

3. اصل امامت

مسئله‌ی امامت از مهم‌ترین مسائل قرآنی و محوری‌ترین موضوع در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است و از جایگاه والای اعتقادی و محتوای عمیق ارزشی برخوردار است. به همان اندازه که در تفکر اسلامی وجود «امام» در زمین و میان توده مردم به عنوان رهبر الهی، مقتدا و اسوه مردم دین‌دار و ولایت‌مدار ضرورت دارد، پذیرش ولایت ولی و رهبری دینی، توسط مردم نیز ضروری و اجتناب ناپذیر است. در آیه 55 سوره‌ی مائده مشهور به «آیه ولایت» نیز خداوند ولایت و رهبری والیان راستین را شناسانده است (31) که خودش و رسول و مؤمنان نمازگزار و صدقه دهنده در حال نماز (علی (علیه السلام)) می‌باشند و در آیه «اولی الامر» می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (32)؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان او را.
در این آیه، وجوب پیروی بی قید و شرط از اولی الامر هم سان و همانند خدا و پیامبر است، چنان که تکرار کلمه «اطیعوا» درباره‌ی خدا و رسولش و عدم تکرار آن درباره‌ی رسول اکرم و اولی الامر نشان می‌دهد، محور اطاعت از خدا، پیروی از احکام کلی است که توسط پیامبر، به امت اسلامی می‌رسد، ولی مدار اطاعت از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، علاوه بر آن، پیروی در احکام ولایی و حکومتی و کشورداری است، به گونه‌ای که لزوم پیروی از اولی الامر، لزوم پیروی کامل از ولیّ امر معصوم در جمیع جهات و شئون دینی و دنیوی است. این آیه بر وجوب پیروی مطلق از ولیّ امر معصوم یا نمایندگان و نواب خاص و عام او در امور دینی و دنیوی و سیاسی- اجتماعی دلالت دارد.
بیاناتی که از امام رضا (علیه السلام) در باب امامت وجود دارد، در جهت تبیین دو مطلب کلی بوده است؛ نخست اصلاح انحراف‌هایی که در اصل امامت به وجود آمده بود؛ دوم، تبیین ویژگی‌ها و صفات امام معصوم و مقام امامت و ولایت.
امام رضا (علیه السلام) مقام امامت را این گونه تعریف می‌کند: «امامت، زمام دین است و نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان. امامت ریشه‌ی روینده اسلام و شاخه بالارونده آن است.» (33) بنابراین، بر مبنای آیات قرآن کریم و معارف رضوی نیاز جامعه به رهبر رشد دهنده، در هیچ مرحله‌ای مرتفع نشده، قابل اغماض نیست. پس پذیرش اصل «امامت» نیز به عنوان یکی از مبانی سبک زندگی اسلامی، در راستای تکامل افراد تا درجه قرب الهی می‌باشد.

مبانی انسان‌شناسی

برای بررسی هر نوع سبک زندگی ضروری است که نوع نگاه آن مکتب یا جهان‌بینی را به انسان به عنوان رکن مهمّ سبک زندگی مدنظر قرار داد. اسلام مکتبی انسان‌ساز بوده، در سبک زندگی اسلامی، انسان، جایگاهی بس بالا و متعالی دارد؛ زیرا توسط خدا برگزیده شده است. (34) انسانیت در قرآن و معارف رضوی، جایگاهی محوری دارد. مبانی انسان‌شناسی در فرهنگ مدرنیته، انسان را به عنوان یک ارزش رفیع می‌شناسد و او را از هرگونه از امور قدسی رها می‌شمارد و به سخن دیگر، انسان را از آن برتر می‌داند. اما قرآن برای انسان مرکزیت و محوریت قائل است، ولی این محوریت انسان تابع اراده‌ی الهی می‌باشد. (35) در این بخش به بررسی سه اصل از اصول اساسی مبانی انسان‌شناسی خواهیم پرداخت.

1. اصل کرامت انسان

کرامت انسانی، یکی از کاربردی‌ترین مبانی انسان‌شناسی است که می‌تواند در تمام ابعاد سبک زندگی تأثیرگذار باشد. هر انسانی به فرموده قرآن کریم، دارای کیان و ارزش نفسانی است. از نگاه قرآن، کرامت انسان به عنوان یک اصل آفرینش در نظر گرفته و کرامت در سرشت انسان تنیده شده است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» (36)؛ ‌و با این کرامت و ارزش در اجتماع زندگی می‌کند و اگر کرامت و شخصیت او نادیده گرفته شود، لطمات سختی به زندگی او وارد خواهد شد و انگیزه تلاش و پیشرفت در او خواهد پژمرد و در واقع، کیان و هستی او دچار سستی و خمودگی می‌گردد. (37)
ارزش و کرامت انسان بماهو انسان، جدای از تعلقات قومی، رنگی، جنسیتی، مذهبی و... مورد تأکید اسلام است. این امر در اندیشه و سیره امام رضا (علیه السلام) به بهترین شکل بازتاب یافته است. هدفمندی خلقت و جهت‌دار بودن زندگی انسان و برخورداری او از کرامتی خاص، که سراسر ابعاد وجودش را دربرمی‌گیرد و در مجموعه نظام آفرینش با برخورداری از این کرامت، او را نسبت به سایر شئون جمادی، نباتی و حیوانی زندگی متمایز می‌سازد، و رسالتی عظیم مابین «انا لله» تا «انا الیه راجعون»‌برعهده وی قرار می‌دهد، که تحقق آن با بی بند و باری و آزاد زیستی، و رهایی از قیود اخلاقی، سازگاری ندارد.
ذکر روایت‌های تاریخی از زندگانی امام هشتم (علیه السلام)، گویای عمق فهم و درک ایشان از ارزش و کرامت انسان به صرف انسانیتش است. مردی از اهالی بلخ چنین روایت می‌کند: من در سفر خراسان همراه حضرت رضا (علیه السلام) بودم، روزی سفره غذا طلبید، همه غلامان از سیاه و سفید را کنار سفره جمع کرد، عرض کردم: فدایت شوم، مناسب‌تر بود که سفره این‌ها را جداگانه بیندازید. حضرت در پاسخ فرمود: ساکت باش. همانا خدای همه ما یکی است، مادر ما یکی است، پدر ما یکی است و پاداش هر کسی بستگی به کردار او دارد. (38)
همین طور ابراهیم بن عباس نقل می‌کند که هرگاه آن حضرت تنها می‌شد و سفره‌ای گسترده می‌گشت، تمام بردگان و غلامانش، حتی دربان و کارپرداز خانه را هم بر سر سفره می‌نشاند (39). یاسر از خادمان حضرت نیز نقل می‌کند، امام رضا (علیه السلام) به ما همواره می‌فرمود: اگر من بالای سر شما ایستادم و شما در حال غذا خوردن بودید، بلند نشوید تا اینکه از غذا خوردن فارغ شوید. (40)
ابراهیم بن عباس، ادب برخاسته از نگاه کرامت محورانه امام را چنین توصیف می‌کند: هیچ گاه ندیدم امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) کلمه‌ای به زیان کسی بگوید و نه سخن کسی را پیش از پایان آن قطع کند و نه نیاز کسی را که می‌توانست برآورد، بر نیاورد. هیچ گاه نزد کسی که در حضور او نشسته بود، پایش را دراز نکرد و بر تکیه‌گاهی در برابر افراد تکیه نداد، به دوستان و کارکنانش هرگز سخنی ناشایست نگفت و... (41).
در سیره امام رضا (علیه السلام) حفظ آبرو و حرمت انسان تا جایی است که بنا بر یک روایت تاریخی، پس از آنکه حضرت رضا (علیه السلام) به مرد در راه مانده‌ی خراسانی مساعدت مالی کرد، صورت خود را پوشانیده بود. سلیمان (یکی از شاهدان) از امام پرسید: «فدایت شوم! با آنکه بخشش شما زیاد بود (دویست دینار)، چرا صورت خود را پوشاندید؟» امام فرمود: «از ترس اینکه مبادا خفت و خواری نیازمندی را در چهره‌اش ببینم.» (42)
روایت‌های تاریخی بالا نشان می‌دهد که از دیدگاه امام رضا (علیه السلام) همه افراد انسان از نظر انسانیت، مقام و ارزش برابر دارند و حضرت خود، نسبت به حرمت انسان‌ها سخت حسّاس بود و تا حد ممکن کرامت آنان را پاس می‌داشت. ایشان با تحقیر و پست شمردن و توهین به یک انسان به سختی مقابله می‌کرد. حتی غلامان سیه چرده و حتی غیرمسلمانان در نظر او محترم و عزیز بودند و با همه قشرها به عنوان انسان و هم نوع رفتار می‌نمود.

2. اصل مساوات

براساس آموزه‌های دینی انسان‌ها در عین اینکه در بسیاری موارد با هم متفاوت‌اند و در شئون اجتماعی نیز با یکدیگر تفاوت دارند؛ هیچ چیز نمی‌تواند آن‌ها را در حقوق اجتماعی نسبت به یکدیگر متمایز کند. در مکتب وحی، گرچه مردمان در گونه‌های مختلف آفریده شده‌اند و تفاوت‌هایی از نظر موقعیت‌های طبیعی دارند، اما انسان‌ها برحسب گوهر و ذات برابرند. قرآن کریم فرموده است که انسان‌ها را از نر و ماده‌ای بیافریدیم و قبیله قبیله کردیم که همدیگر را بشناسید. (43)
لازمه‌ی بینش کریمانه به انسان‌ها، برابری و مساوات میان آنان است. زمانی که انسان‌ها به صرف انسان بودنشان همه در یک رتبه قرار گیرند، خواسته‌ی رفتار و بینش برابر در تعاملات، ملک طلق آنان است. برابری میان انسان‌ها به شایستگی در گفتار و کردار امام رضا (علیه السلام) بازتاب یافته است. این فرموده‌ی امام که «همه از یک پدر و مادر و یک اصل ریشه دارند»، بستر رفتار از روی برابری را فراهم می‌کند. باز هم نمونه‌های فراوانی از روایت‌های تاریخی بازگوکننده‌ی اندیشه والای امام به اصل برابری میان انسان‌هاست؛ حاکم نیشابوری در کتاب تاریخ نیشابور نقل می‌کند که روزی یکی از بزرگان نیشابور، مهمانی بزرگی به افتخار امام رضا (علیه السلام) ترتیب داده بود. امام پس از آنکه وارد مجلس شد، برایشان راه گشودند تا در جای ویژه بنشینند. اما امام به آن جایگاه توجهی نکردند و در کنار خادمان و کارگران نشستند. (44)
توجه به حقوق زیردستان جامعه که در تاریخ، همواره پلکان صعود زبردستان بوده‌اند، مورد عنایت ویژه امام رضا (علیه السلام) قرار داشت. روایت‌های فراوانی از تعامل بدون تبعیض ایشان با این دست افراد نقل شده که جملگی حالت به فعلیت درآمده این اندیشه است که فرمود: «من لَقی فقیراً مسلماً فَسلَّمَ علیه خِلافَ سلامِه علی الاغنیاءِ لَقی اللهَ عَزَّوجلَّ یَوم القیامَةِ و هو علیه غَضبانٌ» (45)؛ هرکس به فقیر مسلمان طوری سلام دهد که با سلامش بر ثروتمندان متفاوت باشد، خداوند را در روز قیامت، به گونه‌ای ملاقات می‌کند که خداوند بر او خشمناک است.
بنابراین، برخورد متفاوت و سرد امام رضا (علیه السلام) در مواجهه با فضل بن سهل ذوالریاستین را در همین راستا می‌توان تحلیل کرد؛ آن زمانی که فضل جهت کاری بر آن حضرت وارد شد، اما امام به عمد او را یک ساعت سرپا نگه داشت. (46) گویا به این دلیل که امام می‌خواست طعم رفتارهای تبعیض‌آمیز فضل را با اقشار زیردست جامعه به او بچشاند تا او دریابد که تحمل رفتار متفاوت میان انسان‌هایی که خداوند آن‌ها را برابر آفریده تا چه اندازه، سخت و زجرآور است. اما همین امام، زمانی که در میان استقبال پرشور مردم نیشابور وارد این شهر شد، در ناحیه‌ای به نام بلاس آباد در منزل پیرزنی به نام پسنده اقامت گزید (47) تا توجه عموم را به شرایط زندگی اقشار پایین جامعه جلب کند.
همین طور غیر مسلمانان نیز از رفتار عدالت پیشه امام بی نصیب نمانده‌اند. دو روایت معتبر تاریخی در این خصوص وجود دارد. ریان بن شبیب نقل می‌کند: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم، خواهرم برای گروهی از مسیحیان وصیت کرده که به آنان مالی بدهم و من می‌خواهم این مال را به گروهی از هم کیشان مسلمان خود بدهم. امام فرمود: وصیت را بدان سان که هست اجرا کن، خداوند فرموده است (48)؛ گناه آن، بر کسانی است که آن (وصیت) را تغییر دهند. (49) همچنین یاسر خادم امام نقل می‌کند: نامه‌ای از نیشابور به مأمون رسید، به این مضمون: مردی زردشتی هنگام مرگ وصیت کرده است که مال زیادی را که از او باقی می‌ماند، میان بینوایان و تهی دستان تقسیم کنند. قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون به امام گفت: ‌ای سرور من! در این موضوع چه می‌گویی؟ امام فرمود: زردشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمی‌کنند. نامه‌ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیات‌های مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد. (50)
آنچه از این دو روایت استنباط می‌شود، این است که اعطای حقوق و اجرای عدالت، زمانی که عقیده و مذهب در آن نقشی نداشته باشد، مسلمان و غیرمسلمان نمی‌شناسد و رجحان انسانی بر انسان دیگر، فقط در فضایل معنوی و تقوای الهی است، نه در عرصه‌ی حقوق و تکالیف مدنی؛ بنابراین، زمانی که پای اعطای حقوق به میان می‌آید، تعلقات در آن تأثیری نداشته، تنها ملاک اجرای احکام و قوانین شریعت خواهد بود. این نکته‌ای است که در بینش و کنش امام هشتم به زیبایی تجلی یافته است.
بنابراین، از مجموع آیات و معارف رضوی چنین استنباط می‌شود که در سبک زندگی موردنظر اسلام، همگان باید از حقوق اساسی و حیاتی به خصوص در حوزه‌های معیشتی به صورت یک سان بهره مند گردند تا تفاخرها، اختلاف‌های طبقاتی و عدم رشد به علت ناداری اقتصادی از جامعه رخت بربندد.

3. اصل آزادی

سومین اصل اساسی از مبانی انسان‌شناسی در سبک زندگی اسلامی، اصل آزادی است. در واقع، آزادی و برابری، دو مؤلفه‌ی مهم کرامت انسان محسوب می‌شوند. اگر در جامعه‌ای دو اصل آزادی و برابری در قبال تمام توده‌ها رعایت شود، می‌توان گفت، بخش بزرگی از کرامت و حقوق مدنی انسان به جا آورده شده است. اصل آزادی و آزادگی از بزرگ‌ترین اصول انسانی و خواسته‌ای همگانی است و در طول تاریخ، رسالت انبیا و جهت حرکت رادمردان را مشخص کرده است. همین طور طاغوتیان و سلطه جویان همواره در برابر حقّ آزادی انسان‌ها می‌ایستادند و گویا مردمان را عبید خود می‌دانستند. در تاریخ اسلام، رهبران راستین، ارزش حیاتی آزادی را تبیین کرده‌اند و انسان‌ها را با این حقشان آشنا ساخته و از حقوق آنان دفاع کرده‌اند. (51) البته مقوله‌ی آزادی انسان، ابعاد زیادی دارد، آزادی از بردگی، آزادی عقیده، آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی شغلی و... هر کدام مباحث دامنه‌داری را در پی دارد؛ اما آنچه درباره‌ی امام رضا (علیه السلام) موردنظر این نوشتار است، آزادی انسان از سلطه و رقیّت انسان دیگر است؛ هر چند که ابعاد دیگر آزادی مانند آزادی عقیده و اندیشه و بیان در اندیشه امام نیز جایگاه رفیعی دارد، چرا که یکی از حوزه‌های مهم جهاد علمی امام رضا (علیه السلام) را مناظرات حضرت با اقشار و نحله‌های مختلف فکری تشکیل می‌دهد که از جستار در محتوای این مناظرات، ردپای روشنی از آزادی در اظهار عقیده، آزادی در نوع اندیشیدن و آزادی بیان دیده می‌شود. در این مناظرات، حضرت هیچ‌گاه کسی را از اینکه چرا چنین عقیده‌ای دارد و چرا چنین می‌گوید، ملامت نکرد، بلکه در کمال متانت همراه با عقلانیت می‌کوشد با روش عقلانی- منطقی پایه‌های استدلال خصم را ویران کرده، به جای آن، نهال اندیشه اصیل دین را بکارد.
درباره‌ی اصل آزادی انسان از سلطه و سیطره‌ی افزون طلبان و زورمندان، امام رضا (علیه السلام) به صورت مبنایی به این موضوع پرداخته است. اباصلت نقل می‌کند که امام رضا (علیه السلام) پس از آنکه شایعه شده بود که امام فرموده: «مردم، بندگان شمایند»، فرمود: خداوندا، تو که آفریدگار آسمان‌ها و زمینی و از پنهان و پیدا آگاهی، تو خود، گواهی که من هیچ‌گاه چنین سخنی نگفته‌ام و از هیچ یک از پدرانم نیز نشنیده‌ام که چنین گفته باشد. پروردگارا، به ظلم‌هایی که از این امت بر ما رفته، آگاهی، و این تهمت نیز از آن‌هاست. (52)
همین طور زکریا از یاران امام روایت می‌کند: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم که مردی اهل ذمّه که به فقر و گرسنگی مبتلا شده بود، فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو، او را خوراک بده و او برده‌ی تو باشد، امام (علیه السلام) فرمود: (انسان) آزاد، خرید و فروخته نمی‌شود، ‌این کار، شایسته‌ی تو نیست. این کار درباره‌ی ذمیان نیز روا نمی‌باشد. (53)
تأکید امام رضا (علیه السلام) بر آزاد زیستن انسان و نبودن طوق رقیّت، پاسداری از کرامت ذاتی و خدادادی است که انسان به صرف انسان بودنش و فارغ از هرگونه تعلقات و ویژگی‌ها، از آن برخوردار است، هر چند که در پیشگاه خداوند، آنانی که باتقواتر و مطیع‌تر باشند، گرامی‌ترند.

مبانی معرفت‌شناسی

معرفت‌شناسی درباره‌ی شناخت‌های انسان و ارزش‌یابی انواع و تعیین ملاک صحت و خطای آن‌ها بحث می‌کند. (54) شهید مطهری درباره‌ی اهمیت معرفت‌شناسی می‌گوید: «دنیا، دنیای مکتب و ایدئولوژی است. مکتب و ایدئولوژی بر پایه جهان‌بینی است و جهان‌بینی بر پایه شناخت. از اینجا انسان به اهمیت مسئله شناخت پی می‌برد. آن که ایدئولوژی‌اش مثلاً براساس جهان‌بینی مادی است، جهان‌بینی مادی‌اش براساس نظریه‌ی خاصی در باب شناخت است. آن دیگری ایدئولوژی دیگری دارد براساس جهان‌بینی دیگری و آن جهان‌بینی براساس نظریه‌ای است که در باب شناخت دارد. این است که ما قبل از بحث درباره‌ی ایدئولوژی‌ها، مکتب‌ها و جهان‌بینی‌ها باید تکلیف مسئله شناخت را روشن کنیم. عرض کردم به آن اندازه که امروز این مسئله اهمیت پیدا کرده است، در جهان دیروز به اهمیت این مسئله پی نبرده بودند.» (55)
استاد مصباح یزدی در کتاب آموزش فلسفه خاطرنشان ساخته است که برای انسان به عنوان یک موجود آگاه که فعالیت‌هایش از آگاهی نشئت می‌گیرد، یک سلسله مسائل بنیادی مطرح است که تغافل و شانه خالی کردن از تلاش برای یافتن پاسخ‌های صحیح آن‌ها، او را از مرز انسانیت خارج کرده، به چارپایان ملحق می‌سازد، و باقی ماندن در حال شک و دودلی علاوه بر اینکه وجدان حقیقت جویش را خرسند نمی‌کند و نگرانی از مسئولیت محتمل را رفع نمی‌نماید، وی را موجودی ایستا و بی تحرک و احیاناً خطرناک به بار می‌آورد، چنان که راه حل‌های غلط و انحرافی مانند مادی‌گری و پوچ انگاری نیز نمی‌توانند آرامش روانی و خوش بختی اجتماعی را فراهم کنند، و ریشه‌ای‌ترین عامل مفاسد فردی و اجتماعی را باید در کژبینی‌ها و کژاندیشی‌ها جست. پس چاره‌ای جز این نیست که با عزمی راسخ و سستی ناپذیر به بررسی این مسائل بپردازیم، و از هیچ کوششی در این راه دریغ نورزیم تا هم پایه‌های زندگی انسانی خود را استوار سازیم و هم دیگران را در این راه یاری دهیم و از نفوذ اندیشه‌های نادرست و رواج مکتب‌های منحرف در جامعه خویش جلوگیری کنیم. (56) در ادامه، به تبیین دو اصل مهم اندیشه‌ورزی و بصیرت در مبانی معرفت‌شناسی از منظر قرآن و معارف رضوی خواهیم پرداخت.

1. اصل اندیشه‌ورزی

سبک زندگی اسلامی، اسلامی کردن زندگی است که پایه‌های آن بر شناخت و اندیشه‌ورزی استوار است؛ چه اینکه اگر شناخت در پرتو اندیشه‌ورزی نباشد، انسان قادر به حرکت صحیح نیست. اندیشه‌ورزی، شرط اساسی برای دست یافتن به معرفت و سعادت در زندگی محسوب می‌شود.
سبک زندگی اسلامی بر عقلانیت استوار گشته، ‌زیرا اگر پشتوانه زندگی، خرد نباشد، در چالش‌های روزگار و تضاد واقعیات مستأصل می‌نماید؛ بنابراین، در احادیث اسلامی، ‌عقل، دلیل و راهبر مؤمن معرفی شده است. سبک‌های زندگی که پایه‌های خردگرایانه و عقل ورزانه‌ی معتدل ندارد و با عقلانیت در تعارض و حتی در ستیز می‌باشد، محکوم به شکست است. باید دانست از چند جهت، عقلانیت و اندیشه‌ورزی از اصول اساسی در سبک زندگی اسلامی به شمار می‌آید: تفکر در هدف خلقت، تفکر در اصول دین، اندیشه در هدف‌ها، فکر در رفتار و کردار و سنجش آن‌ها و اندیشه‌ورزی در شرایط موجود و ارزیابی و پیش بینی شرایط پس از این.
تعقل و اندیشه در قرآن، ابزار و وسیله‌ای برای دستیابی به مطلوب دیگری است که همانا عبارت است از شناخت خدا، معارف و حقایق دینی، علوم و همچنین شناخت خود انسان برای وصول به قرب الهی که در آیات مختلف قرآن به آن اشاره شده است. در قرآن آیات بسیاری وجود دارد که ما را به تعقل و تفکر می‌خواند. این آیات با مضامین گوناگون درصدد ابراز این نکته‌اند که انسان برای تجربه اندوزی و درس گرفتن از امور مختلف و راهیابی به مقام و بارگاه الهی، چاره‌ای جز تفکر و تدبّر ندارد. به طور مشخص می‌توان آیاتی را ذکر کرد که بعد از بیان امری خاص، آن را آیه و نشانه‌ای از جانب خدا قلمداد می‌کند و نشانه بودن آن را منوط به تعقل و تفکر می‌داند. ثمره‌ی چنین تعقلی، آگاهی از اسرار خلقت، کسب تجربه و پرهیز از سفاهت و جهالتی است که باعث تباهی گذشتگان و دوری آن‌ها از مقام قرب الهی شده است. بنابر آیات قرآن، تمام انسان‌ها می‌توانند حقیقت خداوند را به واسطه استدلال‌های مناسب و حقایق آشکار بفهمند و کاملاً آن را دریابند. در اینجا تأکید بر روشنی و وضوح آیات است؛ بنابراین، کفر در وهله نخست، به عدم اراده فرد مربوط نمی‌شود، بلکه به فقدان استعداد و دریافت عقلانی بازمی گردد. کافران نمی‌توانند آیات آفاقی یا انفسی الهی را ببینند و دریابند. خداوند آیات را نشان داده است و این به فرد بستگی دارد که این آیات را تشخیص دهد و هدایت آن‌ها را پذیرا شود یا نه. چنان که به گفته‌ی قرآن (ملک:10)، دوزخیان در واکنش به عذابی که دچارش شده‌اند، می‌گویند: اگر... تعقل کرده بودیم، در (میان) دوزخیان نبودیم؛ بنابراین، عقل از کارکردی بسیار ممتاز و مستحکم در رابطه میان خدا و نوع بشر برخوردار است. فعالیت عقل، آن گونه که در قرآن ترسیم شده، فقط به آیات الهی پیوند می‌خورد و برخلاف مفهوم خرد در دوران معاصر، فعالیت عقلانی به خود، ختم نمی‌شود، بلکه هدف از آن، بازتاب آن چیزی است که قرار است از نشانه‌ها استنباط شود؛ یعنی عبادت خدا و ایمان به او.
اولیای خدا به تفکر، بیشتر اهمیت می‌دادند و بیشتر عبادت‌های آن‌ها به تفکر ختم می‌شد؛ چنان که در مورد اباذر گفته شده است: «کانَ اکثرَ عبادةِ ابی ذرِّ التفکُرُ» (57). امام رضا (علیه السلام) به یاران خویش، شیوه‌ی اندیشه‌ورزی را آموزش می‌داد: روزی یونس بن عبدالرحمان از دوستداران امام رضا (علیه السلام) غمگین و گریان نزد او آمد. عده‌ای به وی نسبت ناروا داده بودند که به شدت متأثر شده بود. عرض کرد: یا بن رسول الله فدایت گردم با چنین افرادی معاشرت داشتم، در حالی که نمی‌دانستم به من چنین نسبت‌هایی می‌دهند (و مرا به باورهای نادرست متهم می‌کنند). امام رضا (علیه السلام) با مهربانی به وی فرمود: «ای یونس، بکوش همیشه با مردم به اندازه‌ی معرفت آنان سخن بگویی و معارف الهی را بیان نمایی. از بیان مسائلی که درک نمی‌کنند، خودداری کن. ‌ای یونس، هنگامی که تو دُرّ گران بهایی را در دست داری، اگر مردم بگویند که سنگ یا کلوخی در دست تو است، یا آنکه سنگی در دست تو باشد و مردم بگویند که درّ گران بهایی در دست داری، چنین گفتاری چه تأثیری در باورها و افکار تو خواهد گذاشت؟ آیا از چنین افکار و گفتار مردم، سود و زیان می‌بینی». در اینجا امام رضا (علیه السلام) شیوه‌ی تفکر را این گونه آموزش می‌دهد که باید ابتدا سخنان را شنید، آنگاه با تجزیه و تحلیل اطلاعات و مطابقت آن‌ها با معیارهای درست و با استقلال کامل، سره از ناسره را بازشناخت؛ بنابراین، اندیشه‌ورزی و تعقل، از مهم‌ترین اصول برای دستیابی به سبک زندگی است.

2. اصل بصیرت

از دیدگاه اسلام، انسان در هستی، جایگاه ویژه‌ای دارد و به تعبیری، اشرف مخلوقات می‌باشد و هدف نهایی‌اش رسیدن به قرب الهی است و در این راه از ابزار جسم و روح بهره می‌گیرد تا رشد یابد و به تعالی برسد. در اسلام، انسان مطلوب، انسانی است که بصیرت داشته باشد، و زندگی‌ای بر مبنای اسلام است که براساس بصیرت و معرفت باشد. (58)
خداوند در چندین آیه از قرآن سخن از این معنا به میان می‌آورد که آن‌ها چشم‌هایی دارند که نمی‌بینند و آنان چون چهارپایان‌اند. (59) همانا مراد حق تعالی، نه چشم ظاهر و نه دیدن ظواهر است که مراد، چشم بصیرت آنان می‌باشد که بر حقیقت بسته شده است. (60)
بصیرت به معنای توانایی قلبی برخاسته از معرفت و نور الهی است که شخص را توانا می‌سازد تا حقایق امور و اشیا را چنان درک کند. چنین توانایی به شخص یاری می‌رساند تا پیامدهای نهایی هر حرکت و عملی را نیز درک کند و تحلیل درستی از واقعیت‌های روزمره و رخدادهای آن بدهد و تبیین و توصیه‌های مناسبی برای مواجهه و تعامل با آن‌ها ارایه نماید. (61) ‌اساس دعوت به سوی خدا و شیوه‌ی رهبری و مدیریت الهی مبتنی بر معرفت و بصیرت است. خداوند در قرآن کریم، خطاب به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» (62)؛ ‌ای پیامبر، بگو طریقه من، این است که خلق را با بینایی و بصیرت به سوی خدا دعوت کنم. این آیه، علاوه بر اینکه اهمیت والای بصیرت را می‌رساند، بیانگر این است که در جهان‌بینی الهی، روش هم بافت با هدف است؛ یعنی اگر من با تحمیل و کورکورانه مردم را به سوی خداوند بخوانم در حقیقت نقصی بر خدا وارد کرده‌ام؛ بدین صورت که چون مردم با اختیار خود و از روی بصیرت خدا را انتخاب نمی‌کنند، پس باید با تحمیل صورت پذیرد و این کار نسبت عجز و ضعف به ساحت مقدس الهی است و در نتیجه، مبتلا به شرک شدن است. (63) امام علی (علیه السلام) نیز در خطبه 173 نهج البلاغه می‌فرماید: «لا یَحمِلُ هذا العَلمَ الا اهلُ البَصرِ و الصبرِ و العِلمِ بِمواضعِ الحقِّ»؛ پرچم رهبری را به دوش نمی‌گیرد مگر فردی که بصیر و صبور و عالم به مواضع حق باشد.
یکی از مهم‌ترین وجوه زندگانی ائمه اطهار (علیهم السلام) بصیرت بخشی آنان است که در مناظرات امام رضا (علیه السلام) دیده می‌شود. حضرت رضا (علیه السلام) با هر طیف و گروهی که مباحثه می‌کرد با منطق و استدلال قوی، آن‌ها را به این امر سوق می‌داد. البته این بدین منظور نیست که حضرت آن‌ها را به جبر و بدون اراده به دین دعوت کند، بلکه آن‌ها پس از آگاهی از وضعیت دین یا علاقه مند می‌شدند و یا اینکه راه سکوت در پیش می‌گرفتند، مانند عمران صابئی پس از آنکه برخی مسائل برایش آشکار شد، به اسلام علاقه مند شد و مسلمان گردید و سران برخی ادیان هم در برابر منطق صحیح حضرت رضا (علیه السلام) راه سکوت در پیش گرفتند و کلامی نگفتند.

مبانی ارزش‌شناسی

دسته دیگری از مباحث مرتبط با مبانی سبک زندگی که اخلاق در آن نقش و سهم قابل توجهی دارد، مبانی ارزشی سبک زندگی است که بخش عمده‌ای از آن، ارزش‌های اخلاقی است. مباحثی که در اخلاق، پیرامون ارزش‌ها مطرح می‌شود، به ویژه آنچه در باب ملاک و معیار ارزش‌های اخلاقی، ثبات یا تغییر ارزش‌ها و نسبیت اخلاقیات و ارزش‌های اخلاقی مطرح می‌شود، هر یک سبک زندگی را رنگ خاص می‌بخشد. (64) در ادامه به تعدادی از اصول مبانی ارزش‌شناسی می‌پردازیم.

1. اصل عدالت

قرآن اصل عدالت را به عنوان یک اصل ضروری و خدشه ناپذیر سبک زندگی اسلامی مطرح کرده، خداوند از انسان می‌خواهد در رفتارش عدالت پیشه کند؛ زیرا به تقوا نزدیک‌تر است: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (65) و نیز هرگاه سخن می‌گوید، به عدالت بگوید: «وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى» (66) و خود خداوند هم به عدل امر می‌کند: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ» (67) و «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ» (68)؛‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید، گرچه به زیان خود، پدر و مادر و خویشاوندانتان باشد.
قوام حقیقت حیات انسانی به اصل عدالت است و دادگری همانند اصل توحید، ‌ریشه در نظام تکوین دارد: «بالعدل قامت السموات و الارض» (69). عمل به عدالت در زندگی اجتماعی از مهم‌ترین تکلیف‌های الهی مسلمانان بوده، ظلم به حقوق دیگران، از محرّمات و معاصی بزرگ به شمار می‌آید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ» (70) و مسلمانان باید نماد عدالت باشند و نباید هیچ گونه دشمنی، آنان را از محور عدل خارج کند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌» (71).
در سبک زندگی از منظر امام رضا (علیه السلام) توجه به اصل عدالت، به عنوان یک قاعده کلی و اساسی در زندگی فردی و اجتماعی و در مقابل مسلمان و غیرمسلمان می‌باشد. ایشان بسط عدالت را از مهم‌ترین نتیجه‌های حکومت اسلامی و بالطبع، زندگی اسلامی دانسته‌اند.
امام در پشت عهدنامه مأمون به خط خویش، چنین نوشت:... با خدای خود، عهد بسته‌ام که اگر رهبری مسلمانان را به دستم دهد، نسبت به همه مسلمانان، به ویژه با بنی عباس، براساس اطاعت خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتار کنم و هرگز خونی را نریزم و مال و ناموس مردم را حفظ کنم، مگر کسی را که حدود خداوند، خون وی را بریزد و واجبات خداوند، خون او را مباح شمارد و به اندازه کفایت و توانایی خود، کوشش خواهم کرد، و با نفس خود، ‌پیمان محکمی بستم که خداوند از من نسبت به آن سؤال خواهد کرد، خداوند- عزوجل- می‌فرماید: «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولاً» (72)؛ به پیمان‌ها وفا کنید که خداوند از پیمان‌ها بازخواست می‌کند.
امام رضا (علیه السلام) با ذکر این سخنان، هم رفتار و عدالت اجتماعی خود را نسبت به عموم مسلمانان و بنی عباس بیان می‌دارد، و هم معیار آن را دستورهای الهی و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر می‌کند.

2. اصل تقوا

سبک زندگی اسلامی، سبک زندگی تقوامحور است. تقوا، یک رفتار دائمی است که تبدیل به ملکه می‌شود. تقوا که به معنای یک مراقبت دائم است، نه تنها یک عنصر در سبک زندگی شمرده می‌شود، بلکه به عنوان ستون خیمه‌ی سبک زندگی اسلامی مطرح می‌باشد.
توصیه به تقوا در آیات بسیاری از قرآن کریم تکرار شده است، اما دو آیه، از نظر تأکید و وسعت و شمول حکم، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. آیه‌ی 102 سوره آل عمران، مؤمنان را به تقوای خداوند، آن‌گونه که حقّ تقوای اوست، توصیه کرده است: «... اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» و آیه 16 سوره‌ی تغابن، به مؤمنان امر کرده که به قدر استطاعتشان تقوا بورزند: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ». مفسران کوشیده‌اند، نسبت این دو آیه را با یکدیگر روشن کنند. به نظر علامه طباطبایی در آیه نخست، حقّ تقوا آخرین مرتبه‌ی تقواست؛ یعنی عبودیتی بری از اِنّیت و غفلت، طاعتی بدون معصیت و شکری بدون کفران؛ اما آیه‌ی دوم شامل تمام مراتب تقواست؛ یعنی خداوند نخست همه مردم را به حقِ تقوا دعوت کرده و سپس فرموده است که هر کس به قدر استطاعت خویش در طی مراتب تقوا بکوشد. (73)
از قرآن برمی‌آید که تقوا راه رستگاری و راه نجات است، نجات در دنیا و در آخرت. خداوند در قرآن، متفقین را بشارت می‌دهد، بشارت به اجر کبیر، فضل کبیر، مغفرت و اجر کریم و رحمت و رضوان و با عنایتی بهشتی و اینکه عاقبت به خیری در بهشت برای متقین می‌باشد.
تقوا به معنای عام کلمه، لازمه‌ی زندگی هر فردی است که می‌خواهد انسان باشد و زیر فرمان عقل زندگی، و از اصول معینی پیروی کند. تقوای دینی و الهی، یعنی اینکه انسان خود را از آنچه از نظر دین و اصولی که دین در زندگی معین کرده، خطا و گناه، پلیدی و زشتی شناخته شده است، حفظ و صیانت کند و مرتکب آن‌ها نشود. (74)
یکی از بارزترین ویژگی‌های شخصیتی امام رضا (علیه السلام) ارتباط عمیق معنوی با خداست که در کثرت عبادت و خویشتن داری حضرت تجلی می‌نمود. ابراهیم بن عباس در روایتی می‌گوید: امام شبها بسیار کم می‌خوابید و اغلب شب را از ابتدا تا صبحگاهان به احیا و عبادت می‌گذراند و بسیار روزه می‌گرفت و هیچ ماهی نبود که در آن دست کم سه روز، روزه نباشد. (75) و از شبراوی نیز روایت شده که امام رضا (علیه السلام)، همواره با وضو بود و تمام مدت شب را با نماز می‌گذراند.
همچنین از امام (علیه السلام) دعاهایی نقل شده که همگی سرشار از روح بندگی و انس با حضرت معبود و توکل بر ذات احدی اوست. از جمله «یا مَن دَلَّنی علی نَفِسه و ذَلّلَ قَلبی بِتصدیقهِ اَسالُک الامنَ و الایمانَ فی الدنیا و الآخرة» (76)؛ ‌ای کسی که مرا به سوی خودت رهنمون گشتی و دلم را به واسطه تصدیق خویش آرام گرداندی، از تو ایمان و امنیت در دنیا و آخرت را خواستارم.
با توجه به آنچه گذشت، دورنمایی از محتوای مقاله در نمودار زیر خلاصه شده است.


 

نتیجه گیری

آنچه امروزه جامعه اسلامی را با آسیب جدی مواجه ساخته، نفوذ فرهنگ غرب در سطح جامعه است. برخی ظاهرگرایان قائل‌اند به اینکه تغییر سبک زندگی، ارمغان مدرنیته در عصر حاضر است؛ اما حقیقت این است که «تغییر مبنا» سبب تغییر و تحول در سبک زندگی اسلامی شده و مدرنیته، یکی از پیامدهای این تغییر مبنا بوده است. پایه و اساس سبک زندگی در جامعه سنتی ایران براساس اسلام بنا شده و تغییر آن به منزله تغییر سبک زندگی اسلامی به شیوه‌های مدرن و وارداتی است که با فرهنگ اسلامی هیچ گونه هم خوانی نداشته، در نتیجه، تغییر هویت فرد مسلمان را به دنبال دارد.
براین اساس، مبنای اصلی فرهنگ زندگی اسلامی را باید از قرآن و سنت استخراج کرد. نتایج این پژوهش، حاکی از آن است که زندگی بدون اعتقاد، همان زندگی حیوانی است که هر چقدر بیشتر قدرتمند شود، سبعیت و درّندگی بیشتری می‌یابد. نمونه عملی آن، عملکرد نظام سلطه و استکبار در سطح جهان است. آن‌ها با قدرت پوشالی خود، به دنبال چپاول بیشتر ملت‌ها و کشتار وحشیانه انسان‌ها به اسم آزادی و حقوق بشر هستند. این تناقض در رفتار و گفتار غرب، ناشی از بی اعتقادی به منبع عظیم وحی الهی و رسالت پیامبران است.
بنابراین، می‌توان نتیجه‌گیری کرد، گرچه سبک زندگی اسلامی به بُعد عینی و رفتاری افراد می‌پردازد و تا حدودی آن را کمّی و قابل مشاهده می‌سازد، ولی نقش اصلی مربوط به مبانی پایه‌ای اعتقادی و باورهای دینی افراد است، چرا که نمی‌توان هیچ رفتاری را با قطع نظر از انگیزه‌ها، نیت‌ها و مبانی آن، به اسلامی یا غیراسلامی بودن آن متصف ساخت؛ بنابراین، می‌توان گفت، خاستگاه اصلی سبک زندگی اسلامی، ایمان به اصول دین و مبانی معرفتی دین مبین اسلام است که گرایش‌ها، باور و رفتار فردی و اجتماعی انسان از آن نشئت می‌گیرد. این، همان چیزی است که مجموعه حاضر در پی بررسی آن بود.
امید است صاحب نظران با نظرداشت تعریف صحیح سبک زندگی و به کار بردن روش‌های عالمانه برداشت از قرآن کریم، در تدوین و تبویب آن توفیق یافته، دانشی اصیل و نوین را تولید کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو گروه معارف دانشگاه دولتی شهرکرد و پژوهشگر.
2. مهدوی کنی، محمدسعید، دین و سبک زندگی، ص 17.
3. عمید زنجانی، عباسعلی، اندیشه سیاسی در جهان اسلام معاصر، ص 57.
4. طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، ص3.
5. ایزدی مبارکه، کامران، ‌شروط و آداب تفسیر و مفسر، ص 230.
6. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، ریشه‌ها و نشانه‌های سکولاریسم، ج1، ‌ص 95؛ طوسی، محمدبن حسن، قواعد العقائد، ص 63؛ آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص105؛ طباطبایی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج5، ص 110.
7. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج6، ص 258.
8. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج15، ص353.
9. نحل (16) : 77.
10. بقره (2) : 216.
11. همان: 197.
12. کهف (18) : 39.
13. توبه (9) : 13 و 18؛ احزاب (33) : 39.
14. یونس (10) : 62.
15. رجبی، 1380، ج1، ص 211.
16. اعراف (7) : 93.
17. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ص 387.
18. مصباح یزدی، محمدتقی، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، ص 53.
19. بقره (2) : 156.
20. جوادی آملی، عبدالله، سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن، ج9، ص 197.
21. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج5، ص 17.
22. بقره (2) : 223.
23. غافر (40) : 39.
24. مکارم شیرازی، همان، ج5، ص 411.
25. صبوری مقدم، حسن، «بهداشت روانی و دین»، مجله علامه، ش3، 1381، ص72.
26. بقره (2) : 277.
27. پاکتچی، احمد، پی جویی مؤلفه‌های عدالت سیاسی در نصوص اسلامی، ج2، ص 45.
28. مکارم شیرازی، همان، ج5، ص 18.
29. غافر (40) : 39.
30. طه (20) : 15.
31. زمخشری، جارالله، تفسیر الکشاف، ص 624؛ آلوسی بغدادی، شهاب الدین سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج6، ص 186.
32. نساء (4) : 59.
33. حکیمی، محمدمهدی، سیره امام رضا (علیه السلام)، ج2، ص 623.
34. طه (20) : 122.
35. جعیط، هاشم، بحران فرهنگ اسلامی، ص 67-69.
36. اسراء (17) : 70.
37. حکیمی، همان، ص 61.
38. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج49، ص 101؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج4، ‌ص 23.
39. مجلسی، همان، ج49، ص 91.
40. همان: 102.
41. ابن بابویه، همان، ج2، ص 184.
42. مجلسی، همان، ج49، ص 101.
43. حجرات (49) : 13.
44. حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، تاریخ نیشابور، ص210.
45. ابن بابویه، همان، ج2، ص 57.
46. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج2، ص 176.
47. مجلسی، همان، ج49، ص121؛ ابن بابویه، همان، ج2، ص 132.
48. بقره (2) : 181.
49. کلینی، همان، ج7، ص 16.
50. ابن بابویه، همان، ج2، ص15.
51. حکیمی، همان، ص 65.
52. ابن بابویه، همان، ج2، ص 184.
53. طوسی، همان، ج7، ص 83.
54. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ص45.
55. مطهری، همان، ص 324.
56. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ص25.
57. قمی، ‌همان، ص 383.
58. برای آگاهی بیشتر رک: حق وردی، مریم، مولفه‌های رهبری بصیر آموزشی با تأکید بر آموزه‌های دینی.
59. اعراف (7) : 178.
60. مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج14، ص 130.
61. حق وردی، همان، ص 140.
62. یوسف (12) : 108.
63. نقی پورفر، ولی الله، اصول مدیریت اسلامی، ص 179.
64. محسن پور، بهرام، جایگاه تربیت اخلاقی در نظام آموزش و پرورش رسمی، ص 203.
65. مائده (5) : 8.
66. انعام (6) : 152.
67. نحل (16) : 90.
68. نساء (4) : 135.
69. الاحسایی (ابن ابی جمهور)، عوالی اللئالی، ج4، ص 103.
70. نساء (4) : 58.
71. مائده (5) : 8.
72. اسراء (17) : 34.
73. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج3، ص 367-368.
74. مطهری، همان، ص 45.
75. ابن بابویه، همان، ج2، ص 178.
76. کلینی، همان، ج2، ‌ص 579.

منابع تحقیق:
- قرآن کریم
-ابراهیم ناصر، بررسی تطبیقی تربیت دینی، ترجمه علی حسین زاده، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، 1380.
-ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعة المدرسین، قم، چاپ دوم، 1404ق.
-ابوالمعالی الحسینی، خدیجه، مقدمه‌ای بر پژوهش تحلیل محتوا، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، 1382.
- ایزدی مبارکه، کامران، شروط و آداب تفسیر و مفسر، امیرکبیر، تهران، 1376.
- الاحسایی (ابن ابی جمهور)، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، سیدالشهداء، قم، 1983م.
-آلوسی بغدادی، شهاب الدین سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ چهارم، 1405.
-آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1368.
-بوردو، ژرژ، لیبرالیسم، ترجمه عبدالوهاب احمدی، نی، تهران، 1378.
-بوردیو، پیر، «تکوین تاریخی زیباشناسی ناب»، ترجمه مراد فرهادپور، فصل نامه ارغنون، ش17، 1379.
-بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژه‌ها، درآمدی بر مکاتب و اندیشه‌های معاصر، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، قم، 1381.
-پاکتچی، احمد، پی جویی مؤلفه‌های عدالت سیاسی در نصوص اسلامی، «درآمدی بر نظریه سیاسی عدالت در اسلام»، به کوشش علی اکبر علی خانی، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، 1388.
-جعفری، محمدتقی، ایده آل زندگی و زندگی ایده‌آل، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، تهران، چاپ هفتم، 1386.
-___، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (علیهم السلام)، قم، 1408ق.
-__، فلسفه و هدف زندگی، قدیانی، تهران، 1359.
-__، فلسفه و هدف زندگی، صدر، تهران، 1375.
-جعیط،‌ هاشم، بحران فرهنگ اسلامی، ترجمه سید غلامرضا تهامی، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، تهران، 1381.
-جوادی آملی، عبدالله، اخلاق در قرآن، اسراء، قم، چاپ سوم، 1381.
-__، ‌سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن، اسراء، قم، 1385.
-__، شریعت در آینه معرفت، مؤسسه فرهنگی رجاء، قم، 1372.
-چاوشیان، حسن، «سبک زندگی و هویت اجتماعی، مصرف و انتخاب‌های ذوقی به عنوان شالوده تمایز و تشابه اجتماعی در دوره اخیر مدرنیته»، پایان نامه دکترای جامعه‌شناسی، دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی، 1382.
-چنارانی، محمدعلی، سیره اخلاقی و اجتماعی امام رضا (علیه السلام)، عروج اندیشه، مشهد، 1382.
-حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، تاریخ نیشابور، ترجمه محمد حسن خلیفه نیشابوری، نشر آگه، تهران، 1375.
-حق وردی، مریم، مؤلفه‌های رهبری بصیر آموزشی با تأکید بر آموزه‌های دینی، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران، 1392.
- حکیمی، محمدمهدی، سیره امام رضا (علیه السلام)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1382.
-خادمیان، ‌طلیعه، «سبک زندگی و مصرف فرهنگی؛ مطالعه‌ای در حوزه جامعه‌شناسی فرهنگی و دیباچه‌ای بر سبک زندگی فرهنگی ایرانیان»، جهان کتاب، تهران، 1387.
-دادستان، پریدخت، آدلر و آدلری نگری، مجله روان‌شناسی، سال نخست، 1376.
-دلاور، علی، روش تحقیق در روان‌شناسی و علوم تربیتی، ویرایش، تهران، 1385.
-رجبی، محمود، انسان‌شناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1380.
-رضوی زاده، نورالدین، بررسی تأثیر مصرف رسانه‌ها بر سبک زندگی ساکنان تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1386.
-زرین کوب، عبدالحسین، نقد ادبی، امیرکبیر، تهران، 1354.
-زمخشری، جارالله، تفسیر الکشاف، دارالفکر، بیروت، 1397.
-سیدرضی، محمد، نهج البلاغه، به کوشش صبحی صالح، هجرت، قم، 1414ق.
-سیدقطب، فی ظلال القرآن، دارالشروق، بیروت: قاهره، چاپ هفدهم، 1412ق.
-شاپیرو، سالوین، لیبرالیسم معنا و تاریخ آن، ترجمه حنایی کاشانی، مرکز، تهران، 1384.
-شریعتمداری، علی، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، امیرکبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371.
-صبوری مقدم، حسن، «بهداشت روانی و دین»، مجله علامه، دوره یکم، ش3، 1381.
-طباطبایی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، 5ج، صدرا، قم، ‌1368.
-___، المیزان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ پنجم، 1372.
-___، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
-___، قرآن در اسلام، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1353.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 6ج، ناصرخسرو، تهران، چاپ سوم، 1372.
-طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، دارالصعب و التعارف، بیروت، 1401ق.
-__، تهذیب الاحکام، تحقیق حسن الخرسان، تصحیح محمد آخوندی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1365.
-___، قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، 1416.
-علمی، قربان، نقش دین و اعتقادات دینی در بهداشت روان، مجموعه چکیده مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران، تهران، 1380.
-عمید زنجانی، عباس علی، اندیشه سیاسی در جهان اسلام معاصر، امیرکبیر، تهران، 1384.
-فاضلی، محمد، مصرف و سبک زندگی، صبح صادق، قم، 1382.
-فضلی نژاد، پیام، «سبک زندگی»، روزنامه کیهان، بیستم اسفند 1391.
-فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، علم الیقین فی اصول الدین، بیدارفر، قم، 1357.
-قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، 2ج، بی نا، بی تا.
-کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه جلال الدین مجتبوی، سروش، تهران، 1388.
-گلپایگانی، علی، ریشه‌ها و نشانه‌های سکولاریسم، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1381.
-کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، 7ج، دارالصعب و التعارف، بیروت، چاپ چهارم، 1401.
-متز، تئودور، معنای زندگی، ترجمه محسن جوادی، به کوشش جمعی از نویسندگان، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، تهران، 1388.
-مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بیروت، چاپ سوم، 1403ق.
-محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، دانش سرای عالی، تهران، 1376.
-محسن پور، بهرام، جایگاه تربیت اخلاقی در نظام آموزش و پرورش رسمی، مجموعه مقالات نخستین سمپوزیوم تربیت در آموزش و پرورش دوره ابتدایی و تربیت اسلامی، نشر معاونت پژوهشی وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1371.
-مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ هفتم، 1370.
-__، آموزش فلسفه، نشر بین الملل، تهران، چاپ هفتم، 1386.
-___، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، قم، شفق، قم، 1375.
-___، لذت و سعادت از دیدگاه قرآن کریم، کوثر، ش10، 1382.
-مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360.
-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (فلسفه تاریخ)، صدرا، تهران، 1375.
-مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، 5ج، هدف، قم، 1372.
-__، و همکاران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374.
-موفق، علی رضا، معنای زندگی، تأملی بر دیدگاه دین و مکاتب بشری، کانون اندیشه جوان، تهران، 1388.
- مهدوی کنی، محمدسعید، دین و سبک زندگی، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران، 1387.
-پورفر، ولی الله، اصول مدیریت اسلامی، نشر مرکز آموزش مدیریت دولتی، تهران، 1385.
-همیلتون، ملکم، جامعه‌شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، نشر ثالث، تهران، 1387.
-هندری لوئی. بی و دیگران، اوقات فراغت و سبک‌های زندگی جوانان، ترجمه فرامرز ککولی دزفولی و مرتضی ملانظر، سازمان ملی جوانان، تهران، 1381.
- هیل، مایکل، تأثیر اطلاعات بر جامعه، ترجمه محسن نوکاریزی، چاپار، تهران، 1381.
Adler,Alfred,The individual psychology of Alfred Adler,New York:Basic Inc,1956.

منبع مقاله :
همایش ملی سبک زندگی رضوی (مقالات برگزیده)، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول (1393).